زمین شدیم ولی آسمان ما حسن است
کرانه ایم ولی بی کرانِ ما حسن است
گره گره ، همه اما امانِ ما حسن است
پر از حسن لبِ ما نوشِ جان ما حسن است
هزار شکر تمام جهان ما حسن است
رسید جلوه ای و باز یا علی گفتیم
پس از دو یا حسن از چار تا علی گفتیم
دوباره از حسن و مرتضی علی گفتیم
حسن حسن همه ی عمر با علی گفتیم
به فاطمه بنویسید جان ما حسن است
بساط عاشقی ام جور شد به لطف شما
و سهم سفره ی ما نور شد به لطف شما
از آن زمان که زمین طور شد به لطف شما
گدای سامره مشهور شد به لطف شما
تمام عمر فقط آب و نان ما حسن است
برای عرضِ ادب شاعران کم آوردند
برای پیش کشی تو جان کم آوردند
به پای بوسی تو آستان کم آوردند
قلم زدند به عمر و زمان کم آوردند
که عشق هم اگر عشق است بی گمان حسن است
گدا شدیم بگوییم این سخن ها را
نوشته اند خدایِ کرم حسن ها را
برای ما که نوشتند پر زدن ها را
به سامرایِ شما رفتن آمدن ها را
هزار شکر که رزق دکان ما حسن است
به روی شانه اگر گیسویت رها بشود
عجیب نیست اگر قبله سامرا بشود
حسن نماز و حسن قبلۀ دعا بشود
حسن رکوع و حسن سجده های ما بشود
میان کرببلا هم اذان ما حسن است
نوشته اند بر این خانه از قدیم : الله
که با تو جلوه کند جلوه ای عظیم : الله
عصا به دست رسیده است پیش تو کلیم الله
کلیم تا که بگوید حسن کریم الله
چه غم از این همه غم ، مهربان ما حسن است
اگرچه تکیه گه خانه ها پدر باشد
پدر همیشه همه کاره اش پسر باشد
پسر برای پدر پارۀ جگر باشد
پسر که هست گدا هم که پشت در باشد
بزرگ خانۀ صاحب زمانِ ما حسن است
- چهارشنبه
- 13
- آذر
- 1398
- ساعت
- 12:36
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حسن لطفی
ارسال دیدگاه