دیدی اومدم اینهمه راه
دیدی اومدم با اشک و آه
بار غم تو کشیدم
تو رو میزنم همش صدا
حالا دم آخرم بیا
بیا و ببین خمیدم
روی ماه تو ندیدم ۲
اگه بار سفر بستم ، اگه دل خونم و خسته م
به امید تو اومدم
اگه هر لحظه بارونم ، اگه زار و پریشونم
به امید تو اومدم
ای برادر رضا جان
ولی توی این شهر بخدا
نشنیدم حرف ناسزا
جز مهربونی ندیدم
کسی به ماها جفا نکرد
اینجا کسی بد نگا نکرد
تا که توی قم رسیدم
جز مهربونی ندیدم۲
ولی اینجا کجا و شام ، گل اکرام و سنگ بام
ای امون از دل زینب
دور من سیدا بودن ، اونجا نامحرما بودن
به دور محمل زینب
ای برادر رضاجان
حالا نفسای آخره
نگاهم همش به این دره
بیاتو بالا سرمن
خواهر تو دیگه مضطره
غریبه و دیده هاش تره
کجایی برادر من
بیا تو بالا سر من
اگه حالم پریشونه ، دل من روضه میخونه
یاد زینب توی گودال
ندیدم من تو رو هر چند ، ندیدم پیکرت صد بند
روی خاکا بشه پامال
ای برادر رضا جان
- پنج شنبه
- 14
- آذر
- 1398
- ساعت
- 9:49
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حسین رحمانی
ارسال دیدگاه