بیا یک دم کنار بسترم بنشین برادر جان
که دیدارت بود بر جان من تسکین برادر جان
پی دیدار تو آواره ی صحرا شدم، غم نیست
چرا که لحظه ی وصلت بود شیرین برادر جان
ندیدم روی تو بنگر، فراقت بر زمینم زد
ز هجرانت ببین گردیده ام غمگین برادر جان
چقدر این مردم اهل ولای شهر قم خوبند
به هنگام ورودم شهر شده تزئین برادر جان
به لبهاشان همه ذکر خدا و احمد وآلش
به پیش من بود سرها همه پایین برادر جان
یکی اسپند به سر دارد، یکی در حال قربانی
یکی خواند به آوای خوشش یاسین برادر جان
در اوج این عطوفتها دلم بر غصه ای سوزد
بر آن خواهر که شد بر شوکتش توهین برادر جان
بر آن خواهر که راس یار خود بر نیزه ها دیده
بر آن خواهر که شد پیشانیش خونین برادر جان
همان خواهر که شد بهر دفاع از کودکان زخمی
به زیر تازیانه چادرش رنگین برادر جان
شرار تازیانه،کعب نی، دشنام آن مردم
نشان دارد ز بغض و کینه ای دیرین برادر جان
تمام خواهش این قلب پر از محنتم این است
که باشی در کنارم موقع تدفین برادر جان
مثال (لاله) قدم خم شد و دیگر مجالی نیست
دعایی بهر من بنما و گو آمین برادر جان
- شنبه
- 16
- آذر
- 1398
- ساعت
- 11:25
- نوشته شده توسط
- عادل لاله چینی
- شاعر:
-
عادل لاله چینی
ارسال دیدگاه