گفت محمد که ز دشت بلا
بيسر آيند حسين مرا
اي لب تو تشنهترين غنچهها
کرده غمت با دل خونم چهها
دل خوشي و عشق نگردند جمع
شاهد من آتش و اشک است و شمع
طوطي اگر در قفس آئينه داشت
چلچلة ما غم ديرينه داشت
غصه حريف دل مشتاق نيسته
رکه کند شکوه ز عشاق نيست
نام شاعر:نادر بختياري
- پنج شنبه
- 13
- مهر
- 1391
- ساعت
- 3:56
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه