دل میره مدینه
روی خاکا میشینه
بازم عزای آقام
زین العابدینه
یه دنیاغصه رودلش
از کربلا داره هنوز داره میباره
غریبه وحتی بقیع
یه سایبون یه نوحه خون هنوزنداره
خورشید چراغ روزشه
شباچراغه قبرشند ماه وستاره
پسرزهراس آقای دنیاس
ذکرروی لبهاش ذکرواویلاس
واویلا اکبر واویلااصغر
واویلاازآتیش وواویلامعجر
غریب یازین العابدین...
از شدت گریه
شونه هاش میلرزید
هرچی غصه دیده
ازشام بلادید
سخته به والله ببینی
جلوچشات سربابات رونیزه باشه
خاطره های کربلا
شبیه روز ه روشنه جلوچشاشه
هرچی مصیبت میکشه
از غصه ی اسیریه اون عمه هاشه
روز وشب گریه غرق تب گریه
به یاد غم عمه زینب گریه
گریه ی بی حد دلو آتیش زد
گریه میکنه تا میشه حالش بد
غریب یازین العابدین....
چی دیده خدایا
که امام سجاد
داره میگه مادر
کاش منو نمیزاد
خاطره هاش سخته ولی
تو خاطرش یادهمون بزم یزیده
بحث کنیزی شده و
میدید که رنگ خواهرش چقدپریده
میخوره خیزران به اون
دهان ودندونا ولبهای بریده
یادخرابه براش عذابه
یادرقیه س که نمیخوابه
خونه تو چشماش بی حده درداش
یادعمو و به یادباباش
غریب یازین العابدین...
- پنج شنبه
- 21
- آذر
- 1398
- ساعت
- 11:20
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد رضا طالبی
ارسال دیدگاه