اومدی بابا داری میبینی
میون غربت اسیرم
ازداغ اصغر ازتیروحنجر
بابایی دارم میمیرم
ابربهارم بارون میبارم
باباجون کجابودی تاببینی
موی منو آتیش زدن
گشواره غارت میبردن
رحم ندارن شامیاخیلی بدن
هرکی صورت منو میبینه میگه
شبیه زهرا شده
میون خرابه باباجون چرا
این همه واویلا شده ۲
ازشدت ضربش چشمام دیگه
تارمیبینه
درددل زیاده حرفم باتوفقط اینه
پیکرت کجاموندچراتوباسراومدی
پس عموم کجارفت بیادکنارم بشینه۲
(من الذی ایتمنی ......
بنددوم:
چی سرم اومدوقتی که
دیدم سردادش اکبرمو
غذانمیخوام هیچی نمیخوام
فقط میخوام اصغرمو بغل بگیرم
دارم میمیرم
یادته روشونه ی عمو ابلفضل
همه جا رو میدیدم
بوسه از صورت ماهونازنین عموعباس میچیدم
عموجون کجا بودی تاببینی
باباموخیلی زدنش
ی حرومی عموجون توقتلگاه
ی نیزه کردتو دهنش۲
تاعمودخیمه کشیده شد ازحرم عمو
بابابام تورفتی کشیده شد معجرم عمو
خیمه روبااهلش آتیش زدن نامحرما
اون حرومی پست میکشه موی سرم عمو
(من الذی ایتمنی....
بند سوم:
ریختن توخیمه ال عبادارن اسارت
میبرن
ی عده نامرد رخت تنت رو دارن به غارت میبرن
مظلوم بابایی سخته جدایی
پاهای کوچیکمونگاه بکن بابایی
داره ابله
رمغی نمونده واسم امون از زجزوامون از قافله
واردساعات شدیم مارودیدن
شامیا هوهوکشیدن
سنگوآتیش روی پشت بوم باباجون
روسرامون پاشیدن۲
انگشترتومن تودست بی حیادیدم
چه آه غریبی ازعمق سینم کشیدم
بی حیا میخواست که منو کنیزی ببره
خیلی دل شکستم ازاین زمونه بریدم
(من الذی ایتمنی
سبک و شعر: میثم خوانساری
- پنج شنبه
- 21
- آذر
- 1398
- ساعت
- 12:5
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
میثم خوانساری
ارسال دیدگاه