بند اول
چشم من شبیه بارون خیسه و غمبار داره میباره
برای بوسه گرفتن از اون ضریحت دل بیقراره
پر از حسرته دله من که بیاد دوباره پابوس
اخه یه عمریه اقا شدم با عشق تو مانوس
تویی نور راهم امیری وشاهم
تویی نور چشمای تارم
تویی ذکر لبهام تویی ماه شبهام
برا دیدنت بی قرارم
تو که از دردم آگاهی،بزار جلوم راهی
امدادم کن آقا جون
اسیرم بین این قفس به فریادم برس
آزادم کن آقاجون
مدد کربلا کربلا...
_________
بند دوم
میخونم با اشک و ناله دوباره امشب ببین خرابم
یه عمره میگم حسین جان چرا نمیدی آقا جوابم
دل زار من گرفته آقا دردمو دواکن
یه بارم جون رقیت،نگاهی به این گدا کن
بین مبتلاتم،اسیر نگاتم
بیا حاجتم رو رواکن
غمم رو می دونی،زچشمم میخونی
منو راهی کربلا کن
منی که بی کس و کارم، تویی تنها یارم،
دستمو رها نکن
منی که دل به تو بستم، یاد حرم هستم،
امروز و فردا نکن
مدد کربلا کربلا...
_________
بند سوم
دیگه بسه هجر و دوری خسته ام از این همه صبوری
چقدر اشک و آه و ناله طاقت بیارم آخه چه جوری
ببین آه سینه سوزم نگاه کن تو حال و روزم
به یاد کربلات من مثه شمع دارم میسوزم
توخوابم میدیم که باز پرکشیدم
نشستم کنار ضریحت
با پاهی خستم با قلبه شکستم
نشستم کنار ضریحت
نزار تو حسرتش باشم،یک عمر تو رویاشم،ای ارباب باوفا
شده ذکرم فکرم حرفم،هرجا هر وقت هر دم،ای کربلا کربلا
مددکربلا کربلا...
علی بهرامی نیا
مجید مرادزاده
- پنج شنبه
- 28
- آذر
- 1398
- ساعت
- 15:32
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
علی بهرامی نیا
ارسال دیدگاه