روزی که تقدیر دل ما هجر دلبر شد
روز و شب ما در سرای غصه ها سر شد
در خلوت خود آن قَدَر دلتنگ او شد دل
تا آنکه رفت و در هوای او کبوتر شد
روزی نشستم گوشه ای با بغض تنهایی
آن قَدر گفتم از فراقش دیده ام تر شد
ای روشنای قلب تاریکم کجا هستی؟
آقا بیا دیگر که دنیایم مکدّر شد
کی می شود رؤیت کنم ماه جمالت را
ای آنکه از نورت دل شیعه منوّر شد
یلدا برای دیدن تو پافشاری کرد
تا آنکه طولانی تر از شب های دیگر شد
امشب هم ای ماه جهان آرا نتابیدی
شام فراقت میزبان قلب مضطر شد
یلدا شب چشم انتظاران است مهدی جان
امید تو در قلب یاران است مهدی جان
- چهارشنبه
- 4
- دی
- 1398
- ساعت
- 10:22
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سید روح اله موید
ارسال دیدگاه