• جمعه 2 آذر 03


متن شعر مولا امیر المومنین (ع) -(در باغ های شهره به اوج معطری )

883

در باغ های شهره به اوج معطری 
در چشمه گلاب دل انگیز قمصری 

در دشتهای سبز و چمن خیز و دلنواز 
در جاده های ممتد سرو و صنوبری 

در ریشه تصور تاریک تاک ها 
در چشمه سار های خروشان کوثری 

در موج موج آبی تسنیم و سرسبیل 
در آسمان روشن شبهای اختری 

در جاده ای که لحظه ای از جای جای آن
حتی نسیم هم نگذشته است سرسری

در نص آیه های پر از نور کردگار 
در شرح هر حدیث زلال پیمبری 

در هر حدیث قدسی و هر ذکر مستند
در متن صادقانه ی آیین جعفری  

در خطبه های هر نبی صاحب کتاب 
در مصحف نمونه ی زهرای اطهری
 
تنها علی است آنکه میان تمام خلق 
با او کسی نیافت توان برابری 

بر کرسی قضاوت یکتایی علی 
باید خود خدا بنشیند به داوری
 
مسند نشین عرش معلی ست مرتضی 
مصدر علی است در دل هر یاء مصدری 

ما محو آفتاب جمالش شدیم و هست 
در ساق عرش یکسره در سایه گستری 

با دیدن جمال علی میزند ملک 
بی اختیار صیحه ی الله و اکبری 

در نام اوست خسته قلم هر چه خوش نویس 
در فضل اوست بسته زبان  هر چه منبری 

با خواندن فضائل او داغ میشود 
بازار شاعری و بساط سخنوری 

چرخیده اند دور علی سال های سال 
ناهید و زهره و زحل و ماه و مشتری 

در پیشگاه نور علی غرق ظلمت است 
صد ها هزار آینه خورشید خاوری 

خواندیم خطبه های امیرالکلام را 
با قند های پارسی و شور آذری 

خم میشدند پیش خم ذوالفقار او 
هنگام کارزار مقامات لشکری 

مانند کاه نقش زمین شد مقابلش 
هر کس که داشت داعیه ی کوه پیکری 

ناد علی بخوان که پس از نام نامی اش 
با یک اشاره وا شود ابواب خیبری 

در اضطرار بر لبم امن یجیب نیست 
نام علی ست بر لب من وقت مضطری 

خون حسین اوست نشانی از اقتدار 
صلح حسن چه بود ؟... نماد دلاوری 

وقت گریز آمده ، این بیت کربلاست 
آیا کسی نمانده بیاید به یاوری 

یک عده مست کرده و فرزند زر شدند 
انگار مرده بود مرام ابوذری 

تاریخ منزجر شده از عمروعاص ها 
اسلام زخم خورده از امثال اشعری

شرح فضایل علوی را نوشته اند 
حسکانی و سیوطی و شیخ زمخشری 

حقی که از خدا به علی واگذار شد 
هرگز نمیرسد به فلانی و دیگری

فریاد شقشقیه ی مولا اثر نداشت 
بر قوم کور دل شده ی شهره در کری 

من حق پرست هستم و حق حضرت علی ست 
از این طریق شهره شهرم به کافری 

بی شک برای حضرت مرضیه هیچ کس 
غیر از علی نبود سزاوار همسری 

عقد علی و فاطمه بی شبهه در ازل 
در پیشگاه حضرت حق گشته محضری 

ما خاک پای فاطمه هستیم تا ابد 
در خاندان ما همه هستند حیدری 

نه اشتباه گفتم و باید چنین نوشت 
ما نوکریم و شهرت ما هست قنبری 

ما را هوای سلطنت ملک دیگری است 
تا روز حشر سلطنت ماست نوکری 

ما را به خاک چادر مادر امید هاست 
چون خاندان فاطمه هستند مادری 

عالم فدای‌فضه کنیزش که بوده‌است
کوچک ترین کرامت او کیمیاگری

وقتی قسیم دوزخ و جنت فقط علی است 
باشد امید ما به کرم حداکثری 

با اشرف خلایق عالم که مصطفی است 
تنها علی رسیده به فیض برادری 

دلبسته کسی نشدم چون کسی نبود 
غیر از علی و آل علی باب دلبری 

خوشبخت آن فقیر که در آستان او 
این فقر را عوض نکند با توانگری 

سنجیدن عیار قصاید به دست کیست 
وقتی که شعر گوهر و مولا ست گوهری

جان ها فدای ماه ترین یادگار او 
عالم فدای قامت فرزند عسکری

این بیت آخر است و دو زانو نشسته ایم 
چشم انتظار آمدن ماه آخری 

  • چهارشنبه
  • 4
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 10:59
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران