شروع می شوے ای انتظار پنهانی
ڪه  افتخار  حضورے براے چشمانی 
تو رنگ خوب بهار و شمیم نرگس مست 
تو انعڪاس خدا در ضمیر انسانی 
سپیده می دمد از سوے آستان شما 
ڪلیدواژه ے شعرے به رنگ عرفانی 
درون سینه نهاده شهید نام تو و 
دعاے ناب فرج را به سر به پیشانی
قسم به عطر ضریح و ڪبوتران رضا
تو منجی بشرے قطره هاے بارانی 
نشسته رَدّ حضورت به جان خسته دلان
غریب و غایب و تنها بیا  به مهمانی 
براے داغ حسین و برادرش عباس 
بیا ڪه شیعه ببیند تو روضه میخوانی 
- چهارشنبه
 - 4
 - دی
 - 1398
 - ساعت
 - 12:8
 - نوشته شده توسط
 - ابوالفضل عابدی پور
 
- شاعر:
 - 
                            
عباس عظیم زاده
 

                
                
                                
                                
                                
                                
                                
                                
    
    
    
    
                
                
ارسال دیدگاه