دلا نما دمی گذر بسوی مکتب بلا
بحرف ابجدی نگر اشارتی زکربلا
الف کنایه از ازل که شاهدین بصد امل
بزمگاه لم یزل ببست عهد با خدا
ز با اشارت آنکه او بلا نمود آرزو
ز تا کنایت آنکه خوکند به تیر اشقیا
رثا ثبات در قدم که بایدش بدشت غم
زجیم جور اشقیا کشد بعرصة بلا
زحا حسام جانستان زخا خدنگ دلستان
که زخم این و ضرب آن رسد به جسمش از قضا
زدال داغ اکبرش رسد بقلب انورش
ز ذال ذبح اصغرش کند بغصّه مبتلا
ز را شود روانه خون وراز جسم لاله گون
ز زا شود ز زین نگون کند زخاک متّکا
زسین سرامام دین اشارئی ز شمر شین
که میکند جدا زکین سرمنیرش از قفا
ز صاد صبر آل او محارم و عیال او
زضاد ضع حال او ز زخمهای جان گزا
ز طا طپانچه هر کسی سکینه را زند بسی
ز ظاه رس زهر خسی هزار ظلم برملا
زعین اشاره از عطش کنایه غین شد زغش
به طفلهای ماهوش رسد زگرمی هوا
زفا فدا چو کرد سر براه حق دادگر
ز قاف قرب بیشتر شدش زجمله اوصیا
زکاف آنکه کعب نی زنان خورند پی ز پی
ز لام آنکه لعل وی بچوب گردد آشنا
زمیم میشود مکان خرابه بهر کودکان
زنون نوا یکان یکان کنند از غم و عنا
زوآ وعدة ازل وفا نمود زین عمل
شد از خدای لم یزل شفیع جمله ماسوا
زها هجوم غم بدل از این جفاست متصل
زلالست لال و منفعل زبان بشرح این عزا
زیا اشاره یوم دین که آن امام راستین
کند زفرصت حزین شفاعتی به منتها
فرصت شرازی
- پنج شنبه
- 13
- مهر
- 1391
- ساعت
- 6:14
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه