• دوشنبه 3 دی 03


شهادت حضرت زهرا

590

حضرت زهرا


در شهر غریبی مرا دیدی و رفتی
از مردم این شهر چه رنجیدی و رفتی

با بودن تو خانه من نور وصفا داشت
این سفره شادی زچه برچیدی و رفتی

کشتی تو علی را به خدا ای همه عمرم
با دیدن تابوت چو خندیدی و رفتی

مسمار در خانه مگر با تو چها کرد
شب تا سحر از درد نخوابیدی و رفتی

از زخم روی سینه خود شکوه نکردی
مخفی زمن غمزده نالیدی و رفتی

سوزد دل من بر تو که روی پسرت را
یکبار ندیدی و نبوسیدی و رفتی

بر صفحه تاریخ بگو تا بنویسند
بوبکر و عمر را تو نبخشیدی و رفتی

#عبدالحسین_میرزایی

  • جمعه
  • 6
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 4:3
  • نوشته شده توسط
  • عبدالحسین میرزایی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران