• سه شنبه 15 آبان 03

 محمود اسدی

(غزل)سوختم/غصه،به غصه ی دل من گریه می کند

1446

غصه،به غصه ی دل من گریه می کند
بر این خمیده،سرو چمن گریه می کند

از لحضه ای که دید چسان بازویم شکست
زینب به جای حرف زدن گریه می کند

من گریه می کنم به غم و غربت علی
حیدر برای پهلوی من گریه می کند

با هر نفس تمام تنم تیر می کشد
حتی زمان غسل،کفن گریه می کند

مسمار بین سینه ی من بود و سوختم
دیدم که میخ هم به بدن گریه می کند

حرفی به لب میآورم از کوچه ها ولی
با دیدن مغیره، حسن گریه می کند

  • شنبه
  • 7
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 2:15
  • نوشته شده توسط
  • سادات

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران