از پا نشسته ام کنار بسترت
پرستوی علی شکسته شد پرت
چشم ورم کرده ی خود را بگشا
ببین علی ام من مرو یا زهرا
یک مرتبه فقط بی کمک حسن
به خاطر علی قدری قدم بزن
ره میروی و کمکت دیواره
فهمیده ام که هر دو چشمت تاره
از یاد من هنوز نرفته فاطمه
تو رو کتک زدن سیصد نفر همه
با که بگویم پیش چشمان من
میان کوچه ها هلت می دادن
ای همدم علی ای یار بی سپر
نفس کشیدنت زد بر دلم شرر
پهلو به پهلو که شدی لرزیدم
از پهلویت خون می چکید و دیدم
*****
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج
- شنبه
- 7
- دی
- 1398
- ساعت
- 2:44
- نوشته شده توسط
- سادات
- شاعر:
-
محمود اسدی
هراتی