خدايا
خودت خوب ميدوني كه مادر جوونه
ولي چند ماهه كه تو خونه كمونه
مُدام تو نمازش ميگيره بهونه
بره از تو خونه
كجا ميري
ميخواي زينب تو زمينگير بشه
كجا ميري
ميخواي تو كوچيكي حسن پير بشه
كجا ميري
ميخاي كه حسين از همه سير بشه
وااااي
شبا كي پيشم آب بذاره
وااااي
بغل كن حسين و دوباره
واااي نرو مادر قد كمونم
گُل من
چرا هِي نمك روي داغم ميذاري
كارِخونه بامن تو طاقت نداري
آخه خورده رو بازوات زخم كاري
تو طاقت نداري
حلالم كن
برا من توي كوچه ها افتادي
حلالم كن
جلو چشماي مجتبي افتادي
حلالم كن
ديدم كه توي دست و پا افتادي
وااااي
شنيدم كه گفتي پرم سوخت
وااااي
به فضه ميگفتي سرم سوخت
وااااي نرو ياور قد كمونم
خميدم
تا غسلت ميدادم تو خونه با اسما
هزار بار ميشُستَم روي زخم و زهرا
به تو حق دادم ميگرفتي رو از ما
علي موند و غمها
برو اما
باشه وعده ي بعديمون كربلا
برو اما
بيا بين گودال و پا نيزه ها
برو اما
بيا فاطمه پاي طشت طلا
وااااي
ترك ميخوره روي لبهاش
وااااي
ديگه تار ميبينه دو چشماش
واااااي حسينم حسينم حسينم
- چهارشنبه
- 11
- دی
- 1398
- ساعت
- 13:37
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عباس میرخلف زاده
ارسال دیدگاه