بارون ،تو چشمای خیسم
میخام دوباره از ، کوچه بنویسم
از کوچه ، یه مادر خسته
از کوچه ، رو خاکا نشسته
از کوچه ، کسی راه و بسته
از کوچه، از کوچه...
محسنم ، چرا منو تنها گذاشتی
محسنم ، خون به دل زهرا گذاشتی
محسنم ، دیگه برام نایی نذاشتی
یا فِضِه ، خُذینی
زهرا ، به غصه اسیری
چرا تو یه دستی ، به پهلو میگیری
زهرا جان ، فقط تو رو دارم
زهرا جان ، بمون تو کنارم
زهرا جان ، تویی کس و کارم
زهرا جان ، زهرا جان...
فاطمه ، ایشالا باز میشی تو مادر
فاطمه ، رو تو نگیر از چشم حیدر
فاطمه ، یه نگاهی به این چشم تر
یا فِضِه ، خُذینی
فضه ، بیا تو پیش من
برس تو بدادم ، که محسن و کشتن
در افتاد ، رو بازو و پهلوم
دستامو ، بگیر آروم آروم
افتاده ، آتیش روی زانوم
دلخونم ، دلخونم
محسنم ، جون داده بین دست و پاها
محسنم ، شده شهیدِ درد و غمها
محسنم ، سِنی نداشته ای خدایا
یا فِضِه ، خُذینی
- چهارشنبه
- 11
- دی
- 1398
- ساعت
- 13:40
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عباس میرخلف زاده
ارسال دیدگاه