توي اين سه ماهه سوختم فاطمه
يه گوشه غمين نشين غصه نخور
من بخاطر تو حتي اين درُ
عوضش كردم ببين غصه نخور
از همون ، چوبي كه خواستم بسازم
فاطمه ، براي محسن گهواره
با همون ، تابوتت و ميسازم و
با يه هر، ضربه به ميخ دلم زاره
واااي ، هنوز دلم تلاطمه
واااي ، تو خونه خورده هيزمه
واااااي ، اي ياس پرپر علي
ديگه از مدينه دلسرم علي
غصه دارم و پراز دردم علي
يادته گوشواره ي عروسيمو
يكي شو تو كوچه گم كردم علي
من جايِ ، سيلي رو ميپوشونم و
تو جايِ ، كبوديِ رَدِ طناب
از همون ، دري كه زيرش افتادم
بردنت ، از روي من برا ثواب
سوخت ، بال و پرم فدا سرت
من ، فداي چشماي ترت
واااااي ، اي ياس پر پر علي
حسن و دِق نده مادر با نگات
باشه قول ، چيزي نميگم به بابا...
اينقده كار نكش از بازوت مادر
چرا نون پختي برا چند روزه ما
من هنوز ، شرمندتم برا كوچه
بي حيا ، قباله رو تا پاره كرد
جوري زد ، كه هر دوتامون افتاديم
رو زمين ، نگاه به اون گوشواره كرد
واااي ، دلشوره ميكشه منو
واااي ، مادر حلال كن حسنو
وااااي ، مادر قد كمون من
- چهارشنبه
- 11
- دی
- 1398
- ساعت
- 14:56
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عباس میرخلف زاده
ارسال دیدگاه