• جمعه 7 اردیبهشت 03


غزل ولادت حضرت زینب سلام الله علیها -(بطن یاسین و مومنون امد )

501

بطن یاسین و مومنون امد 
قلب قران به تاب و تب افتاد
رب الارباب را در او دیدند
پرده از جلوه های رب افتاد

کعبه میخواست سینه چاک‌ کند
۶۹ را به خود پلاک کند
بوی بنت الخلیل می آمد
خانه‌ی کعبه در طلب افتاد

اسدلله دیگر امده است 
دختر شیر خیبر امده است 
در جمادی دوباره می افتد 
اتفاقی که در رجب افتاد

آمد و حیدر مؤنث شد
اسدالمرتضی مشخص شد
زینبش خواند خالق خلاق
از لبش گوییا رطب افتاد

مایه ی عزت بنی هاشم 
زِین اَب زینت بنی هاشم
با وجود عقیله بیش از پیش
چه شکوهی در این نسب افتاد 

قله ها زیر گام همت او 
مرد و مردی غلام همت او 
هر یلی دید هیبت اورا 
یاد نام اور عرب افتاد

غرق مهرش شود دلم ای کاش
جای ماه است در دل دریاش
به سجود مقام اقیانوس
ماه گردون وجب وجب افتاد

نفسش بوی کربلا می داد
به مسیحا دم شفا میداد
لاجَرَم خود طبیب حاذق شد 
هر که راهش به این مطب افتاد

کربلا بود و او عقب ننشست
چه امیدی به مشک‌ سقا بست
پیش چشمان خیمه ای تشنه 
مشک آب اَبَ الادب افتاد

واجب الاحترام عالم اوست 
به ابالفضل! حضرت غم اوست 
او‌ خودش دید در غروب دهم 
گیسوی روز دست شب افتاد

خیمه گریان و حرمله خندان 
شاد میشد دل ابو سفیان 
معجر دختران آل الله
دست قوم ابولهب افتاد

بعد از ان سوی شام راهی شد
تند و بی احترام راهی شد
با دل خسته گفت یا زینب 
هر که از قافله عقب افتاد


  • پنج شنبه
  • 12
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 18:19
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران