• جمعه 2 آذر 03


اشعار شهادت امام حسین (ع) (محرم آمد و آفاق، مات و محزون شد)

4001
5

محرم آمد و آفاق، مات و محزون شد

غبار محنت این خاکدان بگردون شد

به جامه­های سیه کودکان کو دیدم

دلم بیاد اسیران کربلا خون شد

بیاد تشنه لبان کنار نهر فرات

کنار چشم من از گریه رود کارون شد

به خاندان رسالت ببین چه ظلمی کرد

فلک که زینب کبری ز پرده بیرون شد

چو بر حسین بگریی بحشر خندانی

هر آن دو دیده که نگریست ، سخت مغبون شد

چه آتشی است که میجوشد اشکها گوئی

که چشمها همه کارون و سینه کانون شد

چه نوحه داشت سر نعش نوجوان حسین

هزار حیف که لیلا ز غصه مجنون شد

بسوز و ساز رباب شکسته دل پرسم

که شیرخواره بخون غرقه از چه قانون شد

سر و بری که رسول خداش میبوسید

بزیر سم ستوران خدای من چون شد

چه عالمی است که از بهر مهلت یک شب

شبیه شیر خدا نزد روبهی دون شد

گرفت مهلت و برگشت رو بخیمة شاه

به خاکبوسی آن خرگه همایون شد

امام گفت خدا یار تو که امشب نیز

توان براز و نیاز خدای بیچون شد

سپس برادر با جان برابر آن شاه

برفتن سوی شط فرات مأذون شد

نخورد آب که لب تشنه بایدم جانداد

بدوش مشگ پر آب از شریعه بیرون شد

ببازوان قلم ، مشک آب بر دندان

شهید گشت سماوات محو و مفتون شد

فدای همت و مهر و وفای تو عباس

که قد هر الفی پیش قامتت نون شد

حماسه ایست حسین از حماسه­ها مافوق

هر آن حماسه که دروی رسید مادون شد

به عصر فردا آتش زدندشان بخیام

چنانکه شعله آتش بچرخ و ارون شد

به خیمه­های امامت چنان زدند آتش

که آهوان حرم سر بدشت و هامون شد

رسید نوبت زینب که شیرزاد علی است

جهان حیرت از این سربلند خاتون شد

بدوش پرچم آتش گرفته­ی اسلام

به قصر ابن زیاد و یزید ملعون شد

چنان بکوفت به تبلیغ دستگاه یزید

که خود یزید چومار فسرده افسون شد

حسین عائله با خود نبرده بی تدبیر

که غرق حکمت او فکرت فلاطون شد

یزید جلوة کار حسین میپوشید

ز زینب است که جلوه روزافزون شد

از این مبارزه بشکفت خاندان علی

چنانکه نسل پلید امیه موهون شد

سه سال بعد تنی ز آنهمه سپاه یزید

نبود زنده چنان آسمان دگرگون شد

بنی امیه و آندستگاه فرعونی

همان فسانه فرعون و گنج قارون شد

ولی حسین علمدار عشق و آزادی

لقب گرفت و شهنشاه ربع مسکون شد

تو شاه دین چه جهادی براه دین کردی

که مکه هم ، بتوماه مدینه مدیون شد

خوشا بحال شما ای فدائیان حسین

که دین بخون شماها رهین و مرهون شد

چو نیک مینگری زنده این شهیدانند

وگرنه هر بشری زاد و مرد ومدفون شد

یزید نخلة اسلام ریشه کن میخواست

حسین بود که دین زنده تا به اکنون شد

سفینه­های نجاتند جمله معصومین

ولی سفینه او رشگ فلک مشحون شد

کنون مقابر اینها بود زیارتگاه

کدام زنده به این افتخار مقرون شد

تو شهریار، بمضون، بلند دار سخن

هر آن سخن که جهانگیر شد بمضون شد

استاد شهریار

  • پنج شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 15:54
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران