• سه شنبه 15 آبان 03

 قاسم صرافان

متن شعر شهادت سردار سلیمانی -(دلِ شیران، به تو بخشید، خداوندِ تو، ای مرد! )

3200
8

دلِ شیران، به تو بخشید، خداوندِ تو، ای مرد!
کم در این عصر، جهان دید، همانندِ تو، ای مرد!

بی‌سبب نیست، عَلَم دست تو دادند، علمدار!
بی‌سبب نیست، شدی مالکِ این معرکه، سردار!

تو سلیمانی؛ از انگشتری‌ات، دیو هراسان
قاسمی؛ نذر حسین است تو را، دست و سر و جان

همه‌‌ی فکر تو و ذکر تو، ای مرد! شهادت
قبله‌ی قلب تو زینب، سرخی خونِ تو غیرت

تو مدافع، تو مسافر، تو فدایی، تو دلاور
تو علمداری و سرداری و دلداری و دلبر

عاشق حضرت سقایی و لب تشنه‌ی عشقی
بی سبب نیست، که از خیل سواران دمشقی

تو به میقات و به میعاد و به دلدار رسیدی
تا که بی‌دست، به آغوش علمدار رسیدی

ما نمردیم، که سربند تو، بر خاک بیفتد
چشم ناپاک، دمی بر حرمی پاک بیفتد

زنده‌ای در دل من، در دل ما، در دل عالم
هر یک از ماست سلیمانیِ این خط مقدم

دل شیران، به تو بخشید، خداوندِ تو، ای مرد!
کم در این عصر، جهان دید، همانندِ تو، ای مرد!

  • دوشنبه
  • 16
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 11:7
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران