• جمعه 2 آذر 03

 حسن لطفی

شهادت حضرت زهرا(س) -(دلِ شکسته‌ی ما باز در حوالیِ توست)

1015

دلِ شکسته‌ی ما باز در حوالیِ توست
شب است و گریه‌ی ما از شکسته بالیِ توست

چه می‌شود که از این چهره دست برداری
از این کبود - که در پرده است - برداری

به جان تو به سکوتِ حسن حواسم هست
نگاه بی رمقت را به من حواسم هست

میان بستری و باز رو به دیواری
در این سه ماه از آغاز رو به دیواری

دلت گرفته از این شهر دلخوری خانم
ولی برای علی پشتِ چادری خانم

نگاه از پسِ چادر نماز    راحت نیست
بدون آن به تو سوگند باز راحت نیست

که زیرِ چشمِ تو زخم است روی چشمت زخم
شبیه اَبروی تو رنگ و روی چشمت زخم

توقعی که ندارم کبود می‌بینی
نگاه می‌کنی افسوس دود می‌بینی

همانکه بیتِ مرا قتلگاه کرد آنروز
کبود نه که رُخَت را سیاه کرد آنروز

به زانویش حسنم از چه مشت می‌کوبد
به زانویش حسن از کوچه مشت می‌کوبد

چقدر آب شدی چون خیال می‌مانی
از این به بعد گمانم هلال می‌مانی

شب است وگریه‌ی ما باز درحوالی توست
شب است آه غم ما شکسته بالی توست

غذا نریز ، نپز نان فقط بیا بنشین
کنار سفره‌ی این خانه جای تو خالیِ توست

بگو برای تو و ماندنت علی چه کند
برای آنکه نیاُفتد تَنت علی چه کند

به دست دخترمان پنج تا کفن کم نیست؟
برای یک تن پُر زخم پیرهن کم نیست؟

چقدر بوسه سرِ شب به حنجرش دادی
لباسِ محسن خود را به اصغرش دادی


  • چهارشنبه
  • 18
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 12:11
  • نوشته شده توسط
  • honar kade

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران