در بین در و دیوار دلدار خجل گردید
از ناله به کنج دار دلدار خجل گردید
از شعله و سوز در زهرا به فغان افتاد
از سوز سر مسمار دلدار خجل گردید
شد خون دل زهرا از سینه او جاری
از خون دل افکار دلدار خجل گردید
بین محسن شش ماهه بر خاک کف خانه
از خون در و دیوار دلدار خجل گردید
شد نور رخ زهرا در ابر کبود خون
از روی کبود یار دلدار خجل گردید
شد اشک یتیمانش آتش به دل و جانش
از رحلت آن بیمار دلدار خجل گردید
افتاده دو طفلانش بر سینه سوزانش
از ناله آن بیدار دلدار خجل گردید
از ناله حوران شد باغ دوجهان گلخن
از صبر خوش دادار دلدار خجل گردید
از نور و (ضیاء)اوشمع دو جهان روشن
از مغرب آن انوار دلدار خجل گردید
در قبر نهان او احمد چو عیان آمد
از لحظه آن دیدار دلدار خجل گردید
- پنج شنبه
- 26
- دی
- 1398
- ساعت
- 19:11
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا توحیدی
ارسال دیدگاه