• دوشنبه 3 دی 03

 رسول رشیدی راد

متن شعر در غم از دست دادن سردار دلها -(ابری از آهِ آینه باران گریسته.)

536

ابری از آهِ آینه باران گریسته.
در خونِ چشمِ غم زده، مژگان گریسته.

بغضی که در گلوی قلم آتشم زده.
در باغِ سرخِ مرثیه طوفان گریسته.

گردیده زلفِ بید، پریشان واقعه.
دستی به روی چاکِ گریبان گریسته.

گویا که بر حماسه ی سهراب دیگری.
در شاهنامه رستم دستان گریسته.

گویا علی به منبرِ کوفه نشسته و.
بر داغِ مالِک اشترِ دوران گریسته.

از سنگ، ناله خواسته هنگامه ی وداع.
در غیبتِ بهار، زمستان گریسته*.

در محورِ مقاومت از غربتش زمین.
از فَکّهِ تا بلندیِ جولان گریسته.

فقدان، به نبضِ بی هیجانش به معرکه.
بر التهابِ سینه ی میدان گریسته.

آغوشِ خود گشوده به آغوشِ آسمان.
بر پاک بازی اش دلِ ایمان گریسته.

احلی من العسل، پیِ فتح الفتوحِ عشق.
بر قاسمِ نگینِ سلیمان گریسته.

بر آیه ی تبارکِ صبحِ شهادتش.
غبطه به چشمِ مردمِ ایران گریسته.



شهادتت گوارای وجود سردار دلها
رسول رشیدی راد(مجتبی) ۱۳۹۸/۱۰/۱۴

تقدیم محضر مقدس امام زمان(عج)
به امید گوشه چشمی


عمری پیِ آبِ کوزه سیاح شدم.
در کشتیِ اشکِ دیده ملاح شدم.

صد مرتبه بی تو در خودم جان دادم.
متروک ترین خانه ی اشباح شدم.

در طورِ مناجاتِ دلم معتکفی.
موسی نشده صاحبِ الواح شدم.

زندانیِ در قعرِ سیه چالِ فراق.
قحطی زده ی فالقِ اصباح شدم.

تا بوسه، غزل زنم به پیشانیِ تو.
بر کلکِ خیالِ خسته طراح شدم.

اشکم شده ته نشینِ خونِ جگرم.
از شورِ تو دریاچه ی املاح شدم.

عاشق چو شود به رنگ معشوقِ خودش.
دلخواهِ تو در هر نفس اصلاح شدم.

بر منبرِ آهِ خانمان سوزِ دلم.
در کرببلای سینه مداح شدم.

رسول رشیدی راد(مجتبی)۱۳۹۸/۰۸/۱۶

  • شنبه
  • 28
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 10:4
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران