• دوشنبه 3 دی 03

 رسول رشیدی راد

متن شعر در فراق یار -(غزل غزل شده وقفت برای یک بوسه.)

614

غزل غزل شده وقفت برای یک بوسه.
شروع شعر من از ابتدای یک بوسه.

اگرچه دفتر شعرم به انتها برسد.
قسم به حق نرسد انتهای یک بوسه.

شده به شوق نگاهت دوباره بارانی.
دو چشم منتظرم در هوای یک بوسه.

همیشه هم که قناعت روا نمی باشد.
رذیله نیست طمع بر گدای یک بوسه.

چه قابل است دلم، جان به پایت افشانم.
که نیست خوف ضرر در ازای یک بوسه.

چه می شود که بمانَد برای من، از تو.
به یادگار همیشه بنای یک بوسه.

به نزد من به خدا عمر جاودانی هم.
دمی به خویش ندارد صفای یک بوسه.

به شوق و شور وصالت چه روز و شبها که.
خیال من زده پرسه، رهای یک بوسه.

قسم که از کف پای تو بر ندارم لب.
اگر شود لب من آشنای یک بوسه.

لبم شود مُتِبَرِّک به خاک پای شما.
وَ، چشم های ترم توتیای یک بوسه.

دوباره نقل محافل شود ارادت من.
اگر به شهر رسد، ماجرای یک بوسه.

برای عمر سه نسلش نگفتنی راوی.
گرفته حرف و حدیث از صدای یک بوسه.

پیاده یک سفر کربلا چه می چسبد.
کنار یار شوم پا به پای یک بوسه.

چه می شود که شود، دل دخیل شش گوشه.
لبم دخیل ضریح و دعای یک بوسه.

بیا زیارت ناحیه ای دوباره بخوان.
زیارتی همه از روضه های یک بوسه.

بخوان زِ روضه ی زِینب وداع آخر را.
که شد به بوسه ی حنجر خدای یک بوسه.

بخوان ز تشنه لبی که، بریده یک خنجر.
گلوی خشک وِرا از قفای یک بوسه.

بخوان چگونه زِ هر چوب خیزران زخمی.
نشسته بر لبِ آقا به جای یک بوسه.

بخوان چگونه قرائت نموده فاتحه را.
به قبر، حضرت سجاد پای یک بوسه.

مخوان زِ روضه ی ام البکای ویرانه.
که شد به دیدنِ سر، جان فدای یک بوسه.


اللّهم عجِّل لِوَلیکَل الفَرَج

  • شنبه
  • 28
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 16:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران