تاب نوشتن از غم او را قلم نداشت
مضمون روضه داشت ولي محتشم نداشت
دم ميدهد كسي كه سياهي به تن كنيد
باز اين چه شورش است كه حتي دودم نداشت
رفتم قدم قدم به در خانه ي علي
ديدم به غير فاطمه يك هم قدم نداشت
پس با وجود فاطمه اش خانه ي علي
چيزي دگر ز عرش خداوند كم نداشت
مولا كنار فاطمه آسوده خاطر است
مولا كنار فاطمه يك ذره غم نداشت
فرموده بود فاطمه ي من،گل من است
حوريه بود و طاقت ظلم و ستم نداشت
با گريه گفت زير لب آهسته مرتضي
اي كاش دست و پهلوي زهرا ورم نداشت
شايد تمام روضه خلاصه در اين غم است
رفتم مدينه مادر خلقت حرم نداشت...
- یکشنبه
- 29
- دی
- 1398
- ساعت
- 18:7
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه