زچشمم ، آسمانت را ، به ابری تار پوشاندی
(چادر یا کبودی سیلی)
زگلبرگِ گلت ، سرتاسرِ گلزار پوشاندی
به صورت بر زمین خوردی وَ یا افتاد در رویت
چه آمد بر سرت کز همسرت رخسار پوشاندی
مگر چادر نبوده بر سرت ای عصمت کبری
که خودرا در میانِ آن درودیوار پوشاندی
سوالی دارم ای بانو ، میان ِ رفت و آمدها
چگونه پهلویت را از نوکِ مسمار پوشاندی
علی چشمانِ خود بست وصدایِ ضربه می آمد
وَرم هایِ تنِ خودرا ز چشمِ یار پوشاندی
مغیره قنفذ وخالد مرا از تو جداکردند
چه شد آنجا ؟ میانِ پردة اسرار پوشاندی
لگد یا داغی مسمار تقصیر ِ کدامش بود
دلیلِ قتلِ محسن را زمن هربار پوشاندی
- دوشنبه
- 30
- دی
- 1398
- ساعت
- 10:51
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه