رسيده از راه يه كاروون
خسته و بيتاب و نوحه خون
دوباره صحرا شد لاله گون
(زمزمه بر لب)٢
بني اسد اومدن ز راه
جابر داره باز ميكشه آه
خيره شده ميكنه نگاه
(رسيده زينب)٢
زنا و بچه ها بيقرارن خدايا
هنوز نَشسته مركب مي افتن رو خاكا
يكي رو قبر قاسم يكي رو قبر اكبر روضه ميخونه
ولي سكينه با مشك به سمت قبر عباس شده روونه
(واي زينب رسيد به كربلا)
اين خواهر قد كمون تو
باور نداره بدون تو
پيكر بي سايبونتو
(تنها گذاشته)٢
نداد كسي ما رو التيام
زينبت از سنگ روي بام
تو كوچه هاي كوفه و شام
(امون نداشته)٢
تحقيرمون ميكردن تو انظار مردم
ميترسيدم گلات تو شلوغي بشن گم
ديگه داداش بريدم دعا بكن برا من اي مهربونم
بعد از رسوندن اين قافله به مدينه زنده نمونم
(واي زينب رسيد به كربلا)٢
-----------------------
- سه شنبه
- 1
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 11:2
- نوشته شده توسط
- سید محمد حسینی
- شاعر:
-
حمید جواد زاده
ارسال دیدگاه