بند1
بیت الاحزانه خونمون
مادرم حالش وخیمه
سر سجادش این شبا
دعای رفتن میخونه
امیدی نیس به موندش
مادرم حالش وخیمه
بِهِم همسایه ها میگن
مادرت دیگه نمیمونه
بی حال و بی،جون افتاده،یه گوشه مادر
می میرم هر،بار می بینم،بیهوشه مادر
وقت نماز،چون پیرهنش،خونیه هر بار
اون پیرهنی،که شستم و،میپوشه مادر
براش دعا کنید،که بگیره شفا
نره از خونه و،بمونه پیش ما
(مادرم مادرم)
بند2
ببار ای آسمون ببار
مادرم حالش وخیمه
زوده از بینمون بره
آخه اون خیلی جوونه
توی تب میسوزه تنش
مادرم حالش وخیمه
همه واسش دعا کنید
تا ایشالله که بمونه
ای وای من،دیگه به لب،جونش رسیده
از شدت،درد این شبا،رنگش پریده
کاشکی همه،این اتفاقا،توی خواب بود
دیشب دیدم،که مادرم،حالش خراب بود
براش دعا کنید،که بگیره شفا
نره از خونه و،بمونه پیش ما
- سه شنبه
- 1
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 15:6
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیرحسین سلطانی
ارسال دیدگاه