الا ای آخرین نور امامت
زداغت شد به پا شور قیامت
به طفلی رخت ماتم برتنت شد
سرت باد از غم بابا سلامت
چه غوغا در سامرا شد
دل از این غم کربلا شد
جهانی دارالعزا شد
زداغت پشت مهدی خم شده مولا
ز سوگت سهم ما ماتم شده مولا
(( آه ، واویلا واویلا واویلا ))
دم آخر عطش بود و تب تو
رسید آبی بر آن لعل لب تو
به خود پیچیدی و جانت فدا شد
فدای ناله های یارب تو
شده مهدی نالان تو
پریشان و گریان تو
فدای حق شد جان تو
دم آخر بیاد کربلا بودی
بیاد غربت خون خدا بودی
(( آه ، واویلا واویلا واویلا ))
امام عسگری جانم فدایت
بسوزد قلب عالم در عزایت
روان از دیده شد اشک محبان
برای غربت صحن و سرایت
تو نور چشم زهرایی
تو بر عالمی مولایی
عزیز آل طاهایی
به جنت مادرت زهرا پریشان است
برای غربت تو دیده گریان است
(( آه ، واویلا واویلا واویلا ))
- چهارشنبه
- 2
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 9:39
- نوشته شده توسط
- سید محمد حسینی
- شاعر:
-
رسول میثمی
ارسال دیدگاه