یا فاطمه الزهرا(س)
چهار کودک وبی مادری،معاذ ا...
علی وسوگ چنین همسری،معاذ ا...
فراق فاطمه یکسو،غریبی اش یکسو
دگر ندارد علی یاوری،معاذ ا...
علی نشسته واطفال دور او گریان
بود غمین زغم دلبری،معاذ ا...
تمام شهر به خوابند ومرتضی بیدار
به فکر غسل تن گوهری،معاذ ا..
زبعد غسل وکفن شد شبانه تشییعش
به روی دوش یل خیبری معاذ ا...
سکوت بود وغم ودفن یار در غربت
وبغض، در گلوی،مضطری،معاذ ا..
روند جمله ی یاران وصبح می آید
علی وخانه ی بی کوثری معاذ ا...
که دیده دختر پنج ساله خانه دار شود
چنان که زینب غم پروری، معاذ ا...
امان زکرببلا ودمی که زینب زار
بغل نموده تن بی سری معاذ ا...
شعر:اسماعیل تقوایی
- پنج شنبه
- 3
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 21:43
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
رئوف حیدری