• دوشنبه 3 دی 03

 حمید رمی

متن شعر خیلی‌سخت‌ترازاون‌که،فکرشو می‌کردم شد -(خیلی‌سخت‌ترازاون‌که،فکرشو می‌کردم شد)

605

خیلی‌سخت‌ترازاون‌که،فکرشو می‌کردم شد
نصیب دل من غربت و تنهایی و غم شد

انگار نه انگار، که من دختر پیغمبرِ این امّتم
انگار نه‌ انگار، روا بود که ‌نگه‌ داشته ‌بشه‌ حرمتم

خدا یه روز تُو کوچه‌ها، جلوی چشم حسنم
یه روز تُو خونه‌ی خودم، چهل نفر می‌زدنم

به کی بگم گلایه‌هامو(خدای من)۳
فقط تو می‌شنوی صدامو(خدای من)۳
...........................
روی شونه‌ی زخمیم، بارِ غصه سنگینه
کسی تُو مدینه حال و روزم رو نمی‌بینه

انگار نه ‌انگار، سیاپوشِ عزای خاتم‌الانبیام
انگار نه ‌انگار، باید مرهمی باشن برای غصه‌هام

به‌جای‌گل‌برای‌من،هیزم‌به‌دست‌می‌رسیدن
به‌جای‌سرسلامتی، آتیش به خونه کشیدن

به کی بگم گلایه‌هامو(خدای من)۳
فقط تو می‌شنوی صدامو(خدای من)۳
...........................
روی دست من جای یه غلاف شمشیره
آهِ من یه روزی دامن اینا رو می‌گیره

انگارنه‌انگار، که‌‌دستامومی‌بوسیدرسول‌الله‌‌همش
انگارنه‌انگار، بهشتِ‌روزمین‌بودخونه‌ی‌فاطمه‌ش

میرم ولی غمای من، نصیب دختر منه
اونی‌که فاطمه رو زد، زینب رو فردا می‌زنه

به کی بگم گلایه‌هامو(خدای من)۳
فقط تو می‌شنوی صدامو(خدای من)۳

  • سه شنبه
  • 8
  • بهمن
  • 1398
  • ساعت
  • 10:53
  • نوشته شده توسط
  • سید محمد حسینی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید


حجم فایل 1.20 MB
تعداد بازپخش 9
تاریخ بارگذاری سه شنبه 8 بهمن 1398 07:36

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران