بند اول
میشویمت ای همسرم
با اشک چشمانم تو را
در این دل شب میروی
از خانه ام زهرا کجا
اسما بریز آب روان
اما کمی آهسته تر
از کینه ی دشمن شده
زهرای من بشکسته پر
بر پیکرِ از،گل نازک او
مانده نشانه،از تازیانه
آخر گرفت از،من فاطمه را
دست زمانه،با هر بهانه
خدانگهدار زهرای حیدر
بند دوم
بر روی دیوار از غمت
سر میگذارد حیدرت
آندم که دستش میرسد
بر زخم روی پیکرت
بر صورت نیلیِ تو
میگریَد آن خیبر شکن
می شود او با خبر از
کوچه و آن راز حسن
بر صورت از،سیلی کبودت
دستش رسیده،اشکش چکیده
آن باغبان که،گل را ندیده
حالا که دیده،رنگش پریده
خدانگهدار زهرای حیدر
بند سوم
من میبرم جسم تورا
از آشیانه نیمه شب
در زیر تابوتت علی
جانش دگر آید به لب
زینب ندارد طاقتی
در زیر تابوت دیده ام
چند قطره خون تازه ایی
می آید و رنجیده ام
پهلو شکسته،قامت خمیده
آید به صحرا،در بین اعدا
بر روی نیزه،رأس حسینش
بر سر زند او،با درد بازو
خدانگهدار زهرای حیدر
۱۳۹۸/۱۱/۷
- پنج شنبه
- 10
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 9:52
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیرحسین سلطانی
ارسال دیدگاه