آي کبوترايي که بالاتونو بهم داديد
رو تن پاک جواد من يه سايبون زديد
سايه اي شديد براي نعش گل به روي بام
تا نسوزونه تن عزيزشو از صبح تا شام
کربلا کجا بوديد تا که بيايد بال بزنيد
که با هم پر بزنيد يه سر به گودال بزنيد
تا که سايه اي بشيد براي پاره ي تنم
زير آفتاب نمونه يوسف بي پيرهنم
رو تن جواد من پر کبوتراست
اما نعل تازه سينه ي حسينمو شکست
آسمون گريه کن پيکر هر دو لاله بود
کار حوري و ملک کنار هر دو ناله بود
من کنار هر دو گل زدم به سينه و سرم
اومدم ناله زدم گفتم غريب مادرم
- یکشنبه
- 16
- مهر
- 1391
- ساعت
- 17:4
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه