• چهارشنبه 5 اردیبهشت 03


روضه و توسل جانسوز وفات حضرت ام البنین علیه السلام سید مهدی میرداماد -(گر غِیر آل الله لیلایی نمانده)

3753
1

گر غِیر آل الله لیلایی نمانده
در عشق جُز عباس شیدایی نمانده

در جای‌جایِ قلبِ فرزندانِ زهرا
با بودنِ فرزندِ من جایی نمانده

*امشب فقط یه نفر میتونه روضۀ عباس بخونه ... اونم مادرِش ام البنینِ ... هر کی اومدِ امشب هم روضۀ عباس بشنوه . هم روضۀ حسین بشنوه ... امشب فقط یه نفر روضه میخونه ... هیچ صدایی محزون تر از صدای مادرانه نیست ... اگر مادر زبون بگیره زمین و زمان میلرزه ... دلِ سنگ آب میشه .... اگه مادر زبون بگیرِ  ... دشمنا با گریۀ ام البنین گریه می کردن ... سنگ دل ترینِ آدما تو مدینه وقتی رد می شدن میدیدن دارِ به سینه ش میزنه هی می گه بُنیَّ .... امشب تو هم ناله داری بزن .... فاطمیه دارِ تموم میشه ها .....*

امِ بنینم من نه، امِّ بی‌بَنینم
یعنی برایم دیگر اَبنائی نمانده

دور و برم پُر بود از اولادِ حیدر
*یه روز خونم شلوغ بود ... حسین بود حسن بود عباس بود الان دمِ آخری هیشکی نیست این لحظه های آخر سرَمُ به دامن بگیرِ ... آخ بمیرم برات ....*



دور و برم پُر بود از اولادِ حیدر
این آخرِ عمری منم ... مایی نمانده ...

بر چهارقبرِ خالی از بس ریختم اشک
از من به غیر از گریه سیمایی نمانده

شد گونه هایم چون کویر از آفتابُ
*آخه میگن زیر آفتاب مینِشست برا حسین گریه می کرد ... چرا زیرِ آفتاب؟؟؟ شنیدم بدنِ حسینِ زیر آفتابِ گرمِ کربلا ....*

شد گونه هایم چون کویر از آفتابُ
جز خون دل در چشم دریایی نمانده


آن قدر خواندم واحسینا واحسینا
در زخم های حنجرم نایی نمانده

عباس،نایِ پایِ راهِ باورم بود ...
رَفته عَصای پیری ام،پایی نمانده

رَفته عَصای پیری ام،وامصیبت ...
آمد شبِ دلگیریِ من،وامصیبت ...
رفتهِ عصایِ پیریِ من ، وامصیبت ...



بعد از رباب و قِصۀ اصغر برایم
غمگین تر از لالای نجوایی نمانده

بر آب غیر از شرمُ غیر از شرم بر آب
بر مشک غیر از اشک سودایی نمانده

سقا بدون مَشک یعنی جِسمِ بی روح
مشکی اگر شُد پاره سقایی نمانده

گفتند جِسمش آب رفت از شرمُ شمشیر 
زان سروِ رعنا قد و بالایی نمانده ....

*ای وای ... هرکی هرچی میرسید برا ام البنین تعریف می کرد،شاید ضرباتِ شمشیر ... شاید تیرِ تو چشم زدن ... شاید دستِ بریده ... انقد ام البنین رو اذیت نمی کرد که میگفتن به بچه ها قول داد آب بیاره ... همچین که میشنید عباس نتونست آبُ برسونه ..... (الهی برا خجالتت بمیرم ..) شنیدم آب شدی کنارِ علقمه ... شنیدم یه نگا کردی به حسین گفتی آقا خجالت زدۀ خودتُ بچه هاتم .... با الله ... عباس من عوضِ  تو مادر ... رفتم از همۀ بچه ها حلالیت گِرفتم .... هر وقت نگاش به سکینه می افتاد ... نگاش به رباب می افتاد ... حسین ......



مشکُ علم یک طرف ....
دستِ قلم یک طرف ...
العطشِ کودکان
بین حرم  یک طرف ...

نالۀ ادرک اخا ... میرسد از علقمه 
زادۀ ام البنین شد پسر فاطمه

امیدِ خیمه شد نا امید
جیب الماء للاسکینِ ...

بعدِ تو دیگر خسین،بی کَسُ تنها شده
پایِ حرامی ببین به خیمه ها وا شدهِ 

کرببلا والسلام  ... کارِحسین شد تمام
میرود امشب اسیر زینب او ......

 حسین 

  • پنج شنبه
  • 17
  • بهمن
  • 1398
  • ساعت
  • 12:50
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید


مداح سید-مهدی-میرداماد
  • حجم فایل 3.02 MB
    تعداد بازپخش 383
    تاریخ بارگذاری پنج شنبه 17 بهمن 1398 09:24
    عنوان : روضه و توسل جانسوز وفات حضرت ام البنین علیه السلام

    ارسال دیدگاه



    ورود با حساب گوگل

    ورود کاربران