• سه شنبه 15 آبان 03

 آرمان صائمی

متن شعر زبانحال حضرت ام البنین(س) -(آنقدر گريه مى كنم مادر)

1301

آنقدر گريه مى كنم مادر
تا كه سو از نگاه من برود
آنقدر ناله مى زنم هرشب
تا به گودال آه من برود
-
بى قرارى نكن عزيزدلم
زينبم!چشم تو فرات شده
آنكه ام البنين بود عمرى
بعد از اين امه بنات شده
-
رهبر كاروان دلتنگى
پا به پاى برادرت بودى
كربلا موقع علمدارى
راضى از دست نوكرت بودى؟
-
گفته بودم برو رشيد على
جان تو جان حضرت ارباب
جان تو جان خواهرت زينب
جان تو جان شيرخوار رباب
-
پيش زهرا مرا خجل نكنى
نكند غصه اى رسد به حرم
تو غلام حسينى و زينب
نرود اين ز ياد تو پسرم
-
من شنيدم در علقمه عباس
غرق خون روى خاك ها افتاد
تير باران شد و سر پا بود
مشك افتاد او ز پا افتاد
-
دخترم از حسين مى گويى؟
با تن زخمى اش چه ها كردند؟
راست است اين كه در مقابل تو
از تن او سرش جدا كردند؟
-
آرمان صائمى
98/11/18

  • شنبه
  • 19
  • بهمن
  • 1398
  • ساعت
  • 11:4
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران