من و کنیزی آل عبا خدا را شکر
من و حریم ولی خدا خدا را شکر
.
کنیز فاطمه بودن چه عزتی دارد
من و عنایت خیر النسا خدا را شکر
.
مرا به رخصت زینب خدا پناهم داد
که با حسین شدم آشنا خدا را شکر
.
خدا نوشت شوم مادر حسین و حسن
کشید آخر کارم کجا خدا را شکر
.
خدا نوشت که من مادر اباالفضلم
که او شود به حسینم فدا خدا را شکر
.
شوند جمله پسرهای من غلام حسین
کنند نوکری مجتبی خدا را شکر
.
عزیز فاطمه! زینب! بیا در آغوشم
بیا به دامن مادر بیا خدا را شکر
.
نویدِ پورِ علمدار داده مولایم
برای یاری کرب و بلا خدا را شکر
.
برای روز علمداری اش دعا بکنیم
که هست آبروی خیمه ها خدا را شکر
.
شنیده ام که دو دستش ز تن جدا گردد
به تیر و نیزه شود مبتلا خدا را شکر
.
شنیده ام که به صورت فتد زمین بی دست
مگر که خیمه بماند بجا خدا را شکر
.
شنیده ام زتعصب پس از شهادت هم
سری برآورد از نیزه ها خدا را شکر
.
شنیده ام که حسین از قفا شود بی سر
و اهل کوفه کنند از جفا خدا را شکر
.
شنیده ام که لباس اسیری ات بر تن
کُنی کنارِ تنِ سر جدا خدا را شکر
.
شنیده ام که شود پاره پاره معجرها
حجاب کس نشود بر ملا خدا را شکر
.
پس از گذشت اسارت که از سفر آیی
سپاهِ خصم در آید ز پا خدا را شکر
.
- شنبه
- 19
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 17:31
- نوشته شده توسط
- سید محمد حسینی
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه