آنشب مدينه تشنه ي آب بقا بود
چشم انتظار ساغر قالوا بلي بود
آنشب شقايق قصد کوي يار مي کرد
از خواب غفلت لاله را بيدار مي کرد
آنشب سحر شعر گل مهتاب مي خواند
از جلوه ي خورشيد عالمتاب مي خواند
آنشب فضا آکنده از شور و طرب بود
بين ملائک صحبت از ماه رجب بود
آنشب عروس فاطمه از دل دعا کرد
درمان دردش را تمنا از خدا کرد
آنشب رضا در خط تسليم و رضا بود
در خط تسليم خدا ، لطف خدا بود
آنشب منادي داد عدل و داد مي زد
بين زمين و آسمان فرياد مي زد
کاي اهل عالم مقصد و مقصود آمد
در کان هستي هر چه بود از جود آمد
آئينه ي ايزد نما آمد به دنيا
يعني جواد بن الرضا آمد به دنيا
از بهر ديدارش ز جنت آدم آمد
نوح نبي از بهر خير مقدم آمد
آمد خليل بت شکن از کعبه سويش
تا شهد جان نوشد ز جام آبرويش
موسي شبانه از ديار طور آمد
از دست ظلمت در پناه نور آمد
آمد مسيحا تا ببوسد خاک پايش
حظّي برد از لذّت شهد ولايش
آمد به دنيا اسوه ي يکتا پرستي
بعد از رضا آئينه دار ملک هستي
او اختر تابان چرخ آبنوس است
مرآت حقّ و زاده ي شمس الشموس است
از جانب او گر حديثي قال گردد
يحيي بن اکثم در جوابش لال گردد
حاتم اگر جود و سخايش را ببيند
بهر گدايي بر سر راهش نشيند
گوي سبق از روضه ي مينو بگيرد
گر کشتي اش در ساحلي پهلو بگيرد
بود و نبود عالم از بود جواد است
شعر من «ژوليده» از جود جواد است
- دوشنبه
- 17
- مهر
- 1391
- ساعت
- 4:44
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه