• دوشنبه 3 دی 03


اشعار شهادت امام جواد (ع) ( مژده اي ياران نگار آمد نگار آمد نگار)

3715
1

مژده اي ياران نگار آمد نگار آمد نگار
بر تن هستي قرار آمد قرار آمد قرار
غنچه ي زهرا به بار آمد به بار آمد به بار
عالم از يک گل بهار آمد بهار آمد بهار آمد بهار
جان به شوق او نثار آمد نثار آمد نثار
ليل رفت اينک نهار آمد نهار آمد نهار
دامن ريحانه ات گرديده گلشن يا رضا
خانه ي تو، قلب تو، چشم تو، روشن يا رضا
اي رضائيون رخ ابن الرضا را بنگريد
رکن ايمان، حصن دين، کهف تُقي را بنگريد
چارده مرآت حسن کبريا را بنگريد
هيبت و قدر و جلال مرتضي را بنگريد
بر سر دست رضا حُسن خدا را بنگريد
طلعت قرآن جمال مصطفي را بنگريد
قبله ي اهل ولا باب المراد است اين پسر
جود با لبخند مي گويد جواد است اين پسر
اي عروس فاطمه خيرالانام آورده اي
عاشر ماه رجب ماه تمام آورده اي
عرشيان را آفتابي مستدام آورده اي
فرشيان را رهبري گردون مقام آورده اي
نوريان را در همه عالم امام آورده اي
ناريان را آيت برداً سلام آورده اي
جان جان عالم است اين بر سر دوشش بگير
اي عروس موسي جعفر در آغوشش بگير
آسمان گويد که اين خورشيد تابان من است
عرش مي بالد که اين ماه فروزان من است
عدل مي نازد که اين مولود، ميزان من است
وحي مي خندد که اين پاکيزه تن، جان من است
مادرش ريحانه مي گويد که ريحان من است
در بغل او را رضا گيرد که قرآن من است
بشنويد از حضرت جبريل با صوت جلي
کوثر دوم مبارک باد بر آل علي
اي وجود جود از جود وجودت يا جواد
دوستان و دشمنان مرهون جودت يا جواد
حضرت معبود مشتاق سجودت يا جواد
لوح دل آئينه ي غيب و شهودت يا جواد
مدح تو گفته خداوند ودودت يا جواد
اي ز وهم خلق، بالاتر حدودت يا جواد
تا ابد ظرف وجود از جود و احسان تو پُر
هم تو دُرّ هشت دريايي و هم بحر سه دُر
نوح دل يوسف لقا موسي کلام عيسي دمي
بحر ايمان را گهر دُرهاي رحمت را يمي
هم کتاب ا... ناطق هم خطاب محکمي
در محيط علم سکّاندار کلّ عالمي
در سنين خرد سالي پير پور اکثمي
از تمام انبيا غير از محمد اعلمي
در جواب يک سئوال آري هزاران مسئله
افکني بر گردن صد پور اکثم سلسله
آبرو بخشان عالم آبرومند توأند
در سنين کودکي افلاک پابند توأند
جود و احسان، علم و تقوا چار فرزند توأند
صد چو لقمان مستمند حکمت و پند توأند
باد و بارن، ابر و دريا بي قرارت مي شود
در شکار ماهيي مأمون شکارت مي شود
اي بلنداي زمان مرهون عمر کوتهت
اختران پروانه ي روي نکوتر از مهت
تن، نه بلکه جان ارباب کرم خاک رهت
عرش و فرش و آسمانها و زمين دانشگهت
علم ما کان و يکون سطري به قلب آگهت
در کتاب آسماني خوانده حق وجه اللّهت
مي درخشد تا قيامت کوکب اقبال تو
شوکت عباسيان چون مور شد پامال تو
دست تو وقت کرم کار خدايي مي کند
چشم تو از عالمي مشکل گشايي مي کند
خُلق تو حتي ز دشمن دلربايي مي کند
مهر تو در مُلک دل فرمانروايي مي کند
ذات حق در طلعت تو خود نمايي مي کند
عالم خلقت سر کويت گدايي مي کند
با تو دارم عرض حاجت از تو مي خواهم مراد
يا جواد ابن جواد ابن جواد ابن جواد
اي تو شمع و عالمت پروانه يا ابن الرضا
اي رضا را نازنين دردانه يا ابن الرضا
دامن ريحانه را ريحانه يا ابن الرضا
جود، پيش جود تو افسانه يا ابن الرضا
من گدايم بر در اين خانه يا ابن الرضا
آشنايم، نيستم بيگانه يا ابن الرضا
تو مرا سر مست از جام ولايت مي کني
تو به مأمون حرز مادر را عنايت مي کني
کيستم من سائل کوي تو يا ابن الرضا
روز و شب گرم هياهوي تو يا ابن الرضا
مدح خوان تو، ثنا گوي تو يا ابن الرضا
تشنه کامي بر لب جوي تو يا ابن الرضا
من گدا، جود و کرم خوي تو يا ابن الرضا
دست دل آورده ام سوي تو يا ابن الرضا
اي هماره لطف و احسان و کرامت کارتان
کيست «ميثم» خاک راه ميثم تمّارتان

  • دوشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 5:14
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران