آرزوی وصل دلبر داشتم
بند هوش از پای دل بر داشتم
تا مهیا بهر پروازی شوم
همسفر با یار همرازی شوم
ناگهان یارم دل و جانم ربود
دلبری کز روز اول رخ نمود
آمد از لطفش قفس را در شکست
در خیالم صحنه هایی نقش بست
با ملائک در ترنم شد دلم
از صفا پر شد تمام محفلم
با نسیم آرزوها در فلک
گوئیا بر هم خورد بال ملک
قدسیان جام طهورایی به دست
جرعه ریز عاشقان می پرست
حوریان در رقص و آواز و سرور
غوطه ها بنموده در دریای نور
آسمان مشتاق روی ماه بود
ماه عالم دیده اش بر راه بود
عرش خود را فرش ره کرده خدا
تا رسد دردانه جان رضا
با حضورش مصطفی آید به یاد
نام زیبایش محمد یا جواد
یا جواد ای ساقی جود و کرم
ای نگاهت چشمه نور حرم
یا جواد ای قبله لطف و صفا
معدنی از رحمت و مهر و وفا
یا جواد ای روح و ریحان رضا
زینت و نور دو چشمان رضا
یا جواد ای کوثر حق جام تو
ای سخاوت وامدار نام تو
یا جواد ای رمز هستی همه
ساقی صهبای مستی همه
ای بلندای وجودت وجه رب
نام زیبا و قشنگت ذکر لب
بر لب مستان تویی شعر وصال
روی گلها از تو بگرفته جمال
خال زیبای تو دام هر نظر
چهره ات نقاشی گیتی را هنر
گر نمایی یک نظر بر خاک ما
دیگر از رونق بیفتد کیمیا
کیمیا دارد اگر قدری گران
از غبار کوی تو دارد نشان
آرزوی دیدنت دارد دلم
هجر و دوری تو آزارد دلم
هر دلی باشد مقیم دیر تو
روزه دارد تا ابد از غیر تو
عالم هستی فدای جان تو
جان ما باشد بلا گردان تو
کی رسم در کوی تو ای نور عین
تا نمایم حج تو در کاظمین
کاظمینت قبله دلهای ما
آروزی دیدنش سودای ما
سائلانی بی پناهین ای جواد
از گدایانت نما یک لحظه یاد
یاد کن از ما دمی با زمزمه
ای عزیز و نور چشم فاطمه
- دوشنبه
- 17
- مهر
- 1391
- ساعت
- 6:21
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه