• جمعه 2 آذر 03

 وحید محمدی

متن شعر حضرت زهرا(س) -(دارد ام الوقار می آید)

1419
2

دارد ام الوقار می آید
خوشی روزگار می آید
کوثر از چشمه سار می آید
برکت بی شمار می آید
با قدم های غرق بارانش
عطر و بوی بهار می آید
مثل باران زلال می بارد
مثل گل با وقار می آید
سایۀ لطف اوست گسترده
برکت این دیار می آید
دارد این خلقت خدایی را
آبرو، اعتبار می آید
دختری از سلاله ای روشن
دختری ریشه دار می آید
نور چشم خدیجه کبری
مصطفی را قرار می آید
دختری که نبی به مادریش
می کند افتخار می آید
دختری که خدا خودش گفته:
به شهِ تک سوار می آید
دختری که برای همسریِ
صاحب ذوالفقار می آید
همسری که برای دفع خطر
از علی، پایِ کار می آید
همسری که به یاری رهبر
وسط کارزار می آید
محور اهل بیت می آید
مادر این تبار می آید
مادر یازده ولیِ خدا
مادر انتظار می آید
مادری که به دامنش شیری
مثل زینب به بار می آید
دستِ رد که نمی زند هرگز
با گداها کنار می آید
به خدا صبح محشر کبری
حب زهرا به کار می آید
پیرهن در زفاف می بخشد
آبرو بر عفاف می بخشد

فاطمه فاطمه است چون دریاست
فاطمه فاطمه است چون زهراست
فاطمه فاطمه است چون نورش
در نفس های آسمان پیداست
فاطمه فاطمه است، معلوم است
هر کلامش هزار و یک معناست
فاطمه فاطمه است چون فردا
شافع روز محشر کبراست
فاطمه فاطمه است چون محشر
شیعه اش از شرار نار جداست
فاطمه فاطمه است چون شوری
در دل عاشقان او برپاست
فاطمه فاطمه است، با حیدر
پای تا سر فدایی مولاست
فاطمه فاطمه است ای مردم
«فاطمه فاطمه است بی کم و کاست»
باغ احمد چه کوثری دارد
خوش به حالش، چه مادری دارد

می دهد بوی گل، شمیم گلاب
جاری از عطر او بهشتی ناب
رو گرفته ز چشم نابینا
داده او آبرو به حُجب و حجاب
نورِ خورشید، صورتش هر روز
نیمه شب، نور چهره اش مهتاب
اول و آخرین سلام رسول
پشت این درب می رسد به جواب
پشت این باب می زنم زانو
می رسم به بهشت از این باب
هر کسی فاطمه نگاهش کرد
نفَسش می شود دلیلِ ثواب
بس که بی بی گرفته دستم را
رفته از دست من حساب و کتاب
فاطمه غرقِ در توسّل بود
همه‌ی شهر، جز علی در خواب
ای قرار علی ولی الله
السلام علیکِ یا اماه

فاطمه جلوه‌ی خدا دارد
نفَسَش عطر ربنا دارد
نیمه شب در قنوت بارانش
گریه، گریه، دعا، دعا دارد
در کرامات او همین بس بود
پسری مثل مجتبی دارد
با وجود حسین معلوم است
دامنش بوی کربلا دارد
جان حیدر به جان او بند است
خانه با بودنش صفا دارد
ماند پنهان مزار او امّا
حبّ او بین سینه جا دارد
مانده ام آن که عرش جایش بود
پس چرا زیر دست و پا دارد 
بگذریم، آن امام می آید
صاحب انتقام می آید

  • پنج شنبه
  • 24
  • بهمن
  • 1398
  • ساعت
  • 10:3
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران