آسمان اشک شوق می بارید
	عشق روی زمین قدم می زد
	دست باران به شانه ها می خورد 
	خلوت باغ را بهم می زد
	***
	  اسکله بر افق  تبسم  کرد
	موج و ساحل کنار هم ماندند
	جزر ومد کف زدند و رقصیدند 
	وصدفها ترانه می خواندند
	***
	پر و بال کبوتران واشد      
	دل خود را به آسمان دادند
	ماتشان برده بود و از بالا 
	خانه ای را بهم نشان دادند
	***
	خانه ی آیه ها و آینه ها  
	کعبه تنها رفیق و همگامش
	قعر زیر بنای آن خورشید
	پاتوق هر فرشته ای بامش
	***
	ناگهان عرش بر زمین افتاد 
	فرش تعظیم کرده و پا شد
	وملائک به چشم خود دیدند 
	سرزمین مدینه زيبا شد
	***
	ازدحام گدا چنان پشتِ   
	در خانه  هجوم  آوردند
	 به گمانم که روزی ِخود را  
	تا نگیرند بر نمی گردند
	***
	همه مست اند مستِ این خانه    
	پس نه ، این خانه نیست میکده است
	چه قدر شاد شد امام رضا 
	که جوادش ز راه آمده است
	***
	نهمین نور خانواده ی عشق 
	هشتمین طفل مادر دنیا
	پسر ماهِ حضرت خورشید
	پدر جود و مهربانی ها
	***
	هنر یک نگاه او حاتم  
	بسکه از رتبه ی کرم رد شد
	باعث قحطی گدا شده است   
	دست و دل بازی اش زبانزد شد
	***
	السلام ای امام سائلها  
	حضرت عشق همجوار خدا
	دامنت رابه دست ما برسان 
	لطف حق٬ ای خزانه دار خدا
	***
	جود تو علت وجود من است 
	سوره ی کوثر امام رضا
	 تو جوانی جوانی ام به فدات
	ای علی اکبر امام رضا
	***
	تو بهاری وسبزی و سروي 
	ماخمیده درخت پائیزیم
	گریه ی تو ز ماتم زهراست
	مابرای تو اشک می ریزیم
	***
	گرچه بی ارزشیم و سرباریم
	ماخریده شدیم گریه کنیم
	خنده اصلاً به ما نمی آید
	آفریده شدیم گریه کنیم
	(حامد خاكي)
- دوشنبه
- 17
- مهر
- 1391
- ساعت
- 8:43
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان

 
                 
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه