• پنج شنبه 9 فروردین 03


متن شعر مدح حضرت امیرالمومنین (ع) -(به حمداللّه زبان نکته سنجم گوهر افشان شد )

576


به حمداللّه زبان نکته سنجم گوهر افشان شد
امیرالمؤمنین شاه ولایت را ثناخوان شد
.
زهی ذاتی که مدّاح است جبریلش چو پیغمبر
زهی ذاتی که عقل اوّلش طفل دبستان شد
.
نفس از یاد او روشنگر آیینه دلها
دم گرمم ز ذکر او چراغ افروز ایمان شد
.
نظر چون بر کمالش کردم از انبوهی حیرت
نگه در دیده ام چون جوهر آیینه پنهان شد
.
زبانم شد ز فیض مدح او برگ گل سوری
نوایم رشک فرمای صفیر عندلیبان شد
.
یقین دانم که سر خیل صف روحانیان باشد
دل هر کس که روشن در رهش از شمع ایقان شد
.
چو دزد از خانه مفلس اجل نومید برگردد
ز بالین کسی کش شحنه حفظش نگهبان شد
.
نخستین پایه شد عرش برین شخص خیالش را
علوّ قدر او را عقل اوّل چون ثنا خوان شد
.
به رنگ طوطیی کز صحبت آیینه شدگویا
ز فیض مدح رأی روشنش نطقم سخندان شد
.
به گلزاری که آمد در وزیدن صرصر قهرش
شرر آسا تذرو رنگ گل سرگرم طیران شد
.
نصیری نیستم لیک از علوّ قدر او دانم
که یارب گو بود هرکس زبانش یاعلی خوان شد
.
ز بس لبریز مهر نور او گشته سراپایم
بسان شمع مغز استخوانم پرتو افشان شد
.
لب سوفارش از شیرینی جان کام بردارد
خدنگش در حریم سینه دشمن چو مهمان شد
.
سر اعدا به خاک تیره یکسان باد گو از غم
که نطقم مدح سنج ذوالفقار شاه مردان شد
.
چو سوفار خدنگ از خنده لب بر هم نمی آرد
گل زخمیکه بر جسم عدو زان تیغ خندان شد
.
گریبان چاک باشد هر حبابش چون دل عاشق
به دریایی که همچون موج، عکس او نمایان شد
.
به خواب دشمنان هر گه خیال او شبیخون زد
سر اعدا چو اشک دیده غمدیده غلتان شد
.
به گوشم ناله بلبل ز گلشن سینه چاک آمد
خیالش غنچه را در دل هلال آسا چو تابان شد
.
میان خون اعدا موج زن باشد چنان در رزم
که در جوش شفق ماه نویی گویی نمایان شد
.
فلک مانند گو سرگشته صحرای امکان شد
چو دست عرش فرسایش گهِ رفتار چوگان شد
.
رعونت پایمال جلوه تمکین نژاد او
شرر گرد ره شوخیش هرگه گرم جولان شد
.
شرر آسا جهد خون دل لعل از رگ خارا
به کهساری که برق شوخی او پرتو افشان شد
.
ز نعل و سم، هلال و بدر باشد زیر دست او
ز هر نقش پی اش خورشید تابانی درخشان شد
.
به جای نافه، آهو بیضه طاووس اندازد
در آن صحرا که او با جلوه رنگین خرامان شد
.
رقم کردم چو وصف تندی آن برق جولان را
نُقَط ریگ روان گردید و مسطر موج عمّان شد
.
ز میخ و نعل هر نقشِ پی اش درجی ست پر گوهر
غباری گشت از راهش بلند و ابر نیسان شد
.
ستودن کی توانم پویه آتش نژادی را
که در مژگان به هم سودن چو برق از دیده پنهان شد
.
ز مدح ساقی کوثر به حمداللّه که سرمستم
دماغم می رسد معذورم ار نطقم غزلخوان شد:
.
کدام آتش عنان امروز یارب گرم جولان شد
که از گرد رهش روی هوا رشک گلستان شد
.
چو شمعی کز شکاف پرده فانوس بنماید
ز چاک سینهام داغ دل سوزان نمایان شد
.
به تن هر قطره خونم منصب پروانگی دارد
زیادش تا شبستان دل تنگم چراغان شد
.
تبسّم غنچه سانم بی تو شدخون جگر خوردن
شکفتن همچو گل دور از تواَم چاک گریبان شد
.
پرد طاووس رنگ گل به بال شعله از گلشن
مگر آن شمع رنگین جلوه، گرم سیر بستان شد
.
خمیر غبغبش با شیر صبح عید حل گشته
قوام آب و رنگ لعلش از شیرینی جان شد
.

شود هر قطره خونم قمری بلبل نوا (جویا )
به خاطر سروِ یادِ نوگلی هرگه خرا ...

  • شنبه
  • 26
  • بهمن
  • 1398
  • ساعت
  • 9:42
  • نوشته شده توسط
  • سید محمد حسینی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران