خدا میخواست دستان شما حبلالمتین باشد
و از روز ازل یک پرتو از محراب رویت کعبۀ عرش برین باشد
خدا میخواست چشمان شما عینالیقین باشد
و تو با چشمهایت امر کردی نوکر تو اینچنین باشد
تو ذرهپروری کردی و فرمودی: محبّ ما تمام عمر، بعدازمرگ، حتی روز محشر نیز زیر ذرهبین باشد
خدا میخواست همخوانیّ کرسیهای شعر عرش این باشد:
که شعر شاعران خوب است در وصف امیرالمومنین باشد
"به وصف مرتضی ماندیم در باب خداوندی
که مخلوق از کجا می داند آداب خداوندی"
علی هنگامۀ عشق است در شور رجزخوانی
علی در عرصۀ پیکار هم مردیست عرفانی
علی تیغیست بر فرق سر اصحاب نادانی
علیآمد به میدان و غرور رزمجویان شد مبدّل بر پشیمانی
تمام ضربههای کاری مولا بُود پیدا، نه پنهانی
خدا فرمود: یا احمد...! تو میبینی و میدانی
که دستان علی باشد پل کفر و مسلمانی
علی غرّیده و بدر زمین را زیر و رو کردهست
ندای "لافتی" یعنی فقط مولای ما مرد است
علی میداند از روزی که بر دنیا قدم بنهاد،
از آن روزی که آدم را مدال آدمیّت داد،
ازآنروزیکهفریادیبرآمد از مهوخورشیدوابروباد،
از آن روزی که "انّالباطلَکانَزهوقا" بر لب عرش خدا افتاد
همان روزی که شیطان محو شد از صفحۀ ایجاد،
همان روزی که هر ویرانهای میشد علیآباد،
همان روزی که نوکرها به عشق او شدند آزاد،
به گوشش بود آیات خوشی از سورۀ انسان
فقط او بود امیرالمؤمنین عالم امکان
- دوشنبه
- 28
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 9:54
- نوشته شده توسط
- سید محمد حسینی
- شاعر:
-
حمید رمی
ارسال دیدگاه