مادر...صدای قدمهات به دل قرار آورد
مادر...شمیم نفسهات بازم بهار آورد
مادر...رسیدن تو خیر به شمار آورد
همینکه رسیدی_ شدیم پره شادی
تو کوثری الحق_ تو خیر زیادی
مادر تا همیشه_ شدیم به تو مدیون
آخه به ما مادر_حسین و تو دادی
مادر مدیونتم_مادرممنونتم
قابل باشم اگه_مادر قربونتم
مادر...یا فاطمه
مادر...تو اومدی و دنیامون چراغون شد
مادر...حقیقت خلقت با تو نمایون شد
مادر...تا اومدی کام علی چه خندان شد
تا اومدی تا که_علی نشه بی یار
به پای ولایت بشی یه هوادار
تو میکنی روز قیامت و کولاک
با شان و مقامت با دست علمدار
مادر رویای من_مادر آوای من
امشب پاتُ بزار_روی چشمای من
مادر...یا فاطمه
مادر...ما اوج مقام تو را داریم باور
مادر...با تو نمیمونه غمی تو محشر
مادر...به ما نیگا کن به خاطر حیدر
تو گنج خدایی _یقین ما اینه
حدود تو عرش و تمام زمینه
بزودی ایشاالله با مهدی میسازیم
یه گنبد زیبا برات تو مدینه
مادر...روح دعا_مادر...ای باوفا
عیدی ما رو ببر امشب تا کربلا
مادر....
https://telegram.me/angoorezarih
- پنج شنبه
- 1
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 11:11
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مجتبی صمدی شهاب
ارسال دیدگاه