فاطمیّه اوج درد و غصّه های حیدر است
یاسِ او از ضربِ سیلی چون گُلِ نیلوفر است
.
خانهٔ شاه ولایت شعله وَر در آتش است
آسمان آتش گرفته یا که روز محشر است؟
.
کوچه مملُوِّ جماعت٬ سیصد و اندی نفر
آنکه مانده پشت دَر٬ دردانهٔ پیغمبر است
.
با هجوم آن جماعت٬ درب سوزان٬ واشد و
ناگهان زینب صدا زد٬ مادرم پشت در است
.
بی بیِ پهلو شکسته٬ پیکرش نقشِ زمین
زین غمِ عظما یقیناً دیدهٔ عالَم تَر است
.
زخم سینه یک طرف٬ سقطِ جنینش یک طرف
غنچهٔ باغ نبی افسرده حال و پَرپَر است
.
شد شهیدِ قومِ کین محسن٬ ولی گهواره اش
هدیه ای از جانبِ محسن برای اصغر است
.
حُرمت بزم عزای فاطمه واجب بُوَد
چونکه مهدی بانیِ بزم عزای مادر است
.
مهدیا قربان چشم اشکبار و پُر نَمَت
خونِ پاک مادرت٬ بر روی مسمارِ در است
.
#فیضیا در روز محشر بیمهٔ زهرا شود!
آن کسیکه صادقانه بر حسینش نوکر است
.
- پنج شنبه
- 1
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 11:35
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه