هر جا به هر بهانه برایت گریستم
صاحب عزا برای عزایت گریستم
آتش گرفت کرببلا از کلام تو
من از برای سوز صدایت گریستم
با غصه های لعل لبان کبود تو
با چشم تر برای رثایت گریستم
از غصه غریبی و از قصه غمت
از ماجرای کرببلایت گریستم
یک تن نبود تا که بلایت به جان خرد
من نیمه جان ز درد و بلایت گریستم
هر جا سخن ز مشک میشود بر آن
ساقی هردو دست جدایت گریستم
ناله برای توست که نائی تورانبود
از شرح نینوا و نوایت گریستم
بالین هر شهید تو رفتی گریستی
من هم برای مهرو وفایت گریستم
- شنبه
- 3
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 10:37
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
اسلام مولایی
ارسال دیدگاه