بر لب ساحلی که جا ماندم
شادم از اینکه که کشتی ام آمد
باید امشب به آسمان بروم
چون که ماه بهشتی ام آمد
باید این شهر را مناره کنیم
آسمان را پر از ستاره کنیم
یا من ارجو لکل خیر بیا
تا به سمت شما اشاره کنیم
خبر تازه اینکه کفر اینجا
توی این شهر می شود تقدیس
آن طرف عده ای فرشته نما
تازه دارند می شوند ابلیس
گرچه خون کرده اند بعضی ها
دل این ماه آسمانی را
ولی این ماه صاحبی دارد
که زمین می زند کسانی را
گرچه آغاز شعر امشب را
گله از دست ناکسان کردیم
بگذریم ماه، ماه علی است
به علی واگذارشان کردیم
روی بال فرشته های خدا
همصدا با دعای ماه رجب
بفرستید با ملائک عرش
صلواتی به وسعت امشب
شب میلادهایمان مثل
شب دلدادگی، شب وصل است
این بهاری که از خدا داریم
یک بهار چهارده فصل است
- پنج شنبه
- 20
- مهر
- 1391
- ساعت
- 11:52
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه