ای آنکه نامت موجب شیدایی جبریل شد
شبنم ز داغت رفته رفته جان گرفت و نیل شد
اندازهی عرش خدا، رفعت گرفت این خانه ها
روی زمین وقتی برایت روضه ای تشکیل شد
بی تو وجود واژهی ایمان تماما نقص داشت
بین لهوف تو اصول دین ما تکمیل شد
شرمنده باشد محتشم، چون واژه ای در خور نداشت
با بارگاه قدس اگر بزم عزا تمثیل شد
شرمنده ام که اشکهایم مرهم زخم تو نیست
شرمنده زهرا شود آن روضه که تعطیل شد
درد و دوا یعنی غمت، دارالشفا یعنی دمت
اعجاز عیسی با کمی از تربتت تأویل شد
تو آیه ی نور علی نوری؛ به خاک افتاده ای
در زیر سم اسب ها از پیکرت تجلیل شد
از زمزم چشمان خود هاجر کنارت اشک ریخت
مرثیهخوان خشکی لبهای اسماعیل شد
.
- دوشنبه
- 12
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 19:10
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن حنیفی
ارسال دیدگاه