شعر مست (مدح مولا امیرالمومنین )
دوش رفتم با دلی خون بر در میخانه مست
جمله از عشق علی دیدم می و پیمانه مست
هرکه را کردم نظر دیدم ز خود بیخود شده
مست دیدم مست ، حتی ساقی میخانه مست
گوشه ای بنشستم و مِی از پی مِی میزدم
عقل آمد جای خود ، دیدم شدم جانانه مست
زیر لب هو یاعلی میگفتم و در میکده
عاقلان دیوانه میدیدم ، و هر دیوانه مست
آمدم سوی گلستان با همان مستانگی
دیدم از عشق علی آنجا گل و پروانه مست
یا علی میگفتم و میرفتم از کوی و گذر
میشدند مرغان ز آوایم درون لانه مست
پر شد از آوای حیدر حیدرم چون کل شهر
گشت شهر و کاخ و قصر و خانه و ویرانه مست
میگذشتم از کنشت و دیر و از بتخانه ها
هر طرف کردم نظر دیدم بت و بتخانه مست
بر در کعبه رسیدم حمد مستی تا کنم
سینه چاکش خانه دیدم ، هم که صاحبخانه مست
زاهدی گفتا که مست از آب انگوری یقین !!
گفتمش نه ، هستم اما عاشقی مستانه مست
گفت پس تو از چه بر دیوار و در ها میخوری؟!
گفتمش آخر نمیدانی تو حال عاشق و رندانِ مست
گفتمش با من بیا ، با نام حیدر مِی زنیم
مستی اش پایان ندارد میشوی جانانه مست
آنقدر گفتم علیُّ و یا علیّ و یا علی
رفت با مستی خودش هم زاهد فرزانه مست
«زائرش» از طعم انگور ضریحش هست مست
تا قیامت کی کند با هر می و پیمانه مست
رامین برومند (زائر)
- سه شنبه
- 13
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 2:16
- نوشته شده توسط
- زائر
- شاعر:
-
رامین برومند
ارسال دیدگاه