قصه ی این عشق را میثم روایت می کند
قصه ها را بیشتر عاشق حکایت می کند
گر چه زهرا بر امامان هم امامت داشته
شأن حیدر را ببین، بر او امامت می کند
رد پا لازم ندارد، هر دو عالم را فقط
نور یک تا عبای او هدایت می کند
نسل در نسلیم بیمار علی و فاطمه
عشق حیدر سینه بر سینه سرایت می کند
دشمنی یا مشرکی یا بی خدا، لیس المفر!
بردن نام علی هم مبتلایت می کند
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
وصف حیدر را همین جمله کفایت می کند
بر در این خانه شاهی هست که بابای ماست
نوکر این خانه هم احساس عزت می کند
وصله ی نعلین هایش آبروی عالم است
گرد نعلین علی کار طبابت می کند
فرق دارد نوکر دربار این آقا شدن
یا علی می گویی و زهرا دعایت می کند
روز محشر قصه ی ما فرق دارد با همه
نوکرانش را خود بی بی شفاعت می کند
کیست این آقای بی همتا که در اوج خلوص
تا طلوع فجر هر شب را عبادت می کند
کیست این آقا که جبرائیل شاگرش بُوَد
در پناهش آسمان قصد اقامت می کند
کیست این آقا که حتی دست خالی هم شود
باز هم بر سائل و مسکین عنایت می کند
کیست این آقا که رزق و روزی هر سال را
با کرامت بین خلق الله قسمت می کند
کیست این آقا که حتی در میان کارزار
وقت قتل عبدود هم قصد قربت می کند
کیست این آقا که وقت رزم در میدان جنگ
مالک اشتر هم از نیروش وحشت می کند
کیست این آقا که آیات خدا را در برش
مصطفی می خواند و او هم کتابت می کند
کیست این آقا که حتی آدم و نوح و خلیل
روز و شب بر محضرش عرض ارادت می کند
شکر که دامان پاک مادرم تایید شد
هر که ناپاک است با حیدر عداوت می کند
شعر در وصفش سرودن، کار هر شاعر نبود
شهریاری هم اگر باشد جسارت می کند
وحید محمدی
۹۸/۱۲/۱۰
- پنج شنبه
- 15
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 11:29
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
وحید محمدی
ارسال دیدگاه